شمال نیوز: بیست و پنجمین سالروز عروج ملکوتی امام راحل، فرصتی برای گفتن ناگفته ها و شناخت ناشناخته هاست و ما که هنوز گرمای وجود خویش را از نعمت درک گرمای نفس آن امام همام می دانیم، بایستی در چنین مناسبتی، جدای از همه پردازش های دینی، سیاسی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی، تاریخی و سایر ابعاد تمام شمول آن عزیز سفر کرده، کاربردی ترین نکات را از دل زندگی و همزیستی با امام راحل بیرون کشیده و نسل تشنه امروز و نسل های طالب فرداها را از مشرب فضائلی بهره مند و سیراب سازیم که یقیناً این آگاهی ها، کشتی نجات جهان اسلام و مسلمانان جهان در دنیای پیش رو تا قیام جهانی امام زمان(عج) خواهد بود!
اگر چه تشکلات متعدد رسمی و غیررسمی مانع از مصادره دستاوردهای امام راحل و یا تفسیر به رأی و یا حتی نقل های دروغین راویان کذّاب و ابو هریره های زمان خواهند شد و حقیر از این بابت نگرانی چندانی ندارم، اما نقل قول های یکسویه و بعضاً روایت های نصفه و نیمه که برداشت های ناقص به ذهن ها القاء می کنند، جفایی را متوجه شخصیت بی بدیل و شاید تکرارناپذیر امام عزیز تحمیل می کند که عدم تعصب ما و همه کسانی که توفیق درک مستقیم آن گرانمایه را داشته اند، کمک به آن ظلم مضاعف و نیز تحقق پدیده شومی بنام جعل تاریخ است!
از تاریخ صدر اسلام کمک می گیرم و به انتقال مصلحتی مرکز حکومت امام علی(ع) از مدینه النبی(ص) به شهر کوفه و نیز همه کاره شدن مالک اشتر نخعی در این حکومت در شرایطی اشاره می کنم که اولاً مدینه شهر محبوب پیامبر(ص) و از همه شهرها برای استمرار استقرار مرکز حکومت اسلامی به رهبری وصی و جانشین خاتم الانبیاء مستعدتر بوده و ثانیاً هنوز صحابه های زیادی در قید حیات بوده و بخاطر پیشینه های تابناک و توانایی های اجرایی در افکار عمومی، نامزدهای اصلی انتصابات حکومتی امام علی(ع) محسوب می شدند، اما همه می دانیم که نه تنها این انتظارات به تحقق نپیوسته اند، بلکه امام علی(ع) مجبور شد که کل عمر حکومتی اش را مصروف مبارزه با کسانی کند که مدعی اسلام نبوی(ص)، صحابه و اهل بیت پیامبر(ص) و نیز تفسیر قرآن بوده اند!
اگر چه در تاریخ مثال های متعددی را می توان به رشته تحریر درآورد تا منظور خود را واضخ تر و آسان تر تبیین کنم، لیک به ذکر همین یک مثال بسنده می کنم تا من هم از سوی کسانی که امروزه از مصادیق بارز صحابه نیمه راه و اهل بیت ناسپاس پیامبر گرامی اسلام(ص) می باشند، متهم به مصادره جناح گرایانه تاریخ صدر اسلام نشوم!
ریشه های این اتفاقات تلخ اگر چه می توانند متعدد و متنوع باشند، اما قویاً به دو مؤلّفه نزدیک ترند که قطعاً یکی منفعت طلبی و طمع ورزی و دیگری جهل و ساده لوحی و تندروی جاهلانه است که نهایتاً هر دو به کینه توزی و انتقام جویی منجر می شوند و نتیجه اش در قالب سه جنگ جمل، صفین و نهروان با سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین متجلی شده و خروجی آن باخت حکومت اسلامی به ترفند حکمیت، کور کردن چشم فتنه در نهروان و نهایتاً شهادت مولود کعبه امام علی(ع) در خانه خدا، در محراب و هنگام نماز، آن هم با زبان روزه به اتهام خروج از دین و با شعارهای قرآنی نجات دین پیامبر(ص) است که به تعبیر همان امام همام، این کار "کلمه الحق و یراده الباطل"، یعنی جاری ساختن کلمات حق با نیات پلید و باطل است!
مصادیق بارز آنچه که در صدر این یادداشت ذکر شد، در زمان ما نیز البته نه در قالب جنگ های متعارف، بلکه در شکل فتنه و دسیسه بارها و بارها اتفاق افتاده و هواخواهی از انقلاب اسلامی و امام راحل، بهانه ای شد تا عده ای با علم کردن عملکرد برخی از افراد، بهانه ای برای تاخت و تاز به ولایت پیدا کرده و نه تنها شعار مرگ خواهی برای مصداق ولایت، بلکه خواهان نابودی اصل ولایت نیز شده اند و اینکه این کارها با کدام کلام و مرام امام راحل قابل انطباق بوده و با چه توجیهی انجام پذیرفته، در رأس ابهامات و اتهاماتی است که بالاخره بایستی روزی به دادگاه افکار عمومی پاسخ دهند!
اما متأسفانه نه تنها چنین کاری نکرده و حتی حاضر به عذرخواهی هم نبوده و نیستند، با نوعی جوسالاری رسانه ای اعم از خودی و غیرخودی و نیز فشارهای فرادیپلماسی جهانی به رهبری سران نظام سلطه، طلبکارانه خواهان پایان دادن به محکومیت ها و نیز حصری می شوند که یقیناً رئوفانه و در حدّ کف یک احکام قضایی اند!
البته حقیر هم بطور جدی معتقد به محاکمه و محکومیت همزمان همه کسانی ام که در دو سوی ماجرا در شکل گیری فتنه، هدایت پشت صحنه و نیز تحریک طرفینی فتنه گران دخیل بوده اند و از این بابت هیچگونه وابستگی و تعلق خاطری به هیچیک از طرفین قصور نداشته و ندارم و در ذهنیت من به همان اندازه که مهاجمان به مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و پاره کنندگان تمثال امام راحل و غیره محکوم اند، به همان اندازه هم برهم زنندگان سخنرانی یادگار امام در مراسم امام و اخلالگران سخنرانی دکتر علی لاریجانی در قم و سایر اقدام کنندگان خودسر نیز محکوم اند، اما معتقدم که همه این ها در گرو تشخیص و حکم حکومتی ولی امر مسلمین قابل تحقق و تعقیب است و پیش افتادگی ها و پس افتادگی های تندروانه و کندروانه، از مصادیق قطعی عدم ولایتمداری است که متأسفانه در هر دو سوی ماجرا باب شده است!
علیهذا در این میان بجای آنکه معیارهای امام گرایی و خط امامی بودن تبیین گردند که یقیناً در قالب تبعیت از ولایت قابل تفسیر خواهد بود، به طرح مسائل عاطفی، خاطره محوری و در نهایت ارائه سیاهه ای بسنده می شود که اینها در رکاب امام راحل از السابقون السابقون اند، در حالیکه شخص امام راحل، فعل افراد را میزان دانسته و اعتبار گذشته را منوط به همراهی همیشگی با ولایت مطلقه تعبیر می کردند و واضح ترین دلیل عزل شیخ ساده لوح از قائم مقامی رهبری نیز ریشه در همین نگرش اسلامی امام راحل داشته و بارها و بارها هم اعلام می فرمودند که "من با هیچکس عقد اخوت نبسته ام" و حتی در واقعه مربوط به قهر مرحوم آیت الله طالقانی نیز با سوگند به خداوند متعال تأکید داشتند که "اگر احمد من هم مستحق برخورد قهرآمیز باشد و او را به دار مجازات هم بسپارند، لحظه ای متأثر نخواهم شد!!"
ما که با امام راحل نوجوانی و جوانی مان را سپری کرده و با افکار و عقائد ناب امام راحل زندگی کرده ایم، هرگز شخصیت معظم له را تک بعدی و یا معدود ندانسته و همواره ایشان را جامع الشرایط می دیدیم و از رویکردهای مصادره ای و محدودنگرانه به امام راحل متحیر و متعجبیم و نیز معتقدیم همانگونه که تا دیروز جریان راست افراطی در زمان امام راحل در حق ایشان جفا می کردند، امروز چپ افراطی نیز با القاء چنین نگاه کجی به امام و ولی فقیه و نیز موضوع ولایت مطلقه، در حال تکرار همان ظلمی است که در گذشته به آن اعتراض می کرد!
این نوع نگاه به امام راحل، تکرار همان نگاه معناداریست که پس از ارتحال نبی گرامی اسلام(ص) به ایشان می شد و سعی داشت تا پیامبر(ص) را منزه از هرگونه جنگ و مقابله جلوه داده و تنها و تنها به بعد رحمت و مهربانی آن حضرت می پرداختند تا عملاً امام علی(ع) را مظهر تندروی و خشونت نشان دهند و ایشان را از نگاه مردم بیاندازند و هم اکنون هم ما دچار همین روزنه بینی ها شده و نیّت شان قطعاً نمی تواند خیر باشد!
تردید نباید کرد که امام راحل بطور همزمان مظهر مهربانی و قاطعیت بودند و جاذبه و دافعه را با هم داشته و مصداق واضح حدیث نبوی(ص) یعنی "اشدّاء علی الکفار و رحماء بینهم" بوده و اگر چنین شخصیتی نداشتند، آن وقت فرماندهی دفاع مقدس 8 ساله و سرکوب آن همه فتنه های مرزی، قومی، حزبی، کودتایی و غیره هرگز امکان پذیر نبود و کارهایی که امروز از سوی رهبر معظم انقلاب انجام می پذیرند، مو به مو با رفتارهای امام راحل انطباق پذیرند و شبهه افکنی در این سلسله رفتارها، بخاطر تهدید منافع برخی خواص همیشه منتفع است!
برایم بسیار رنج آور است که می بینم بطور همزمان برخی همراهان دیروز امام راحل، معارضان امروز ولایت اند و نیز برخی معارضان دیروز امام و یا غیرهمراهان و حاشیه سازان دیروز، امروز بر صدر می نشینند و ارج می بینند و اینجاست که ما باید به بازتولید تفکر ولایی امام راحل پرداخته و تأکید کنیم که امام عزیز، علیرغم آن همه تواضع و فروتنی شخصی و خدمتگذار خواندن خویش، به جایگاه خویش یعنی ولایت مطلقه فقیه، آن چنان با جدیت، توجه نشان می دادند که خیلی ها جرأت عرض اندام نداشته اند!
اینکه حالا چرا منتقدان و مزاحمان زمان امام، پس از ارتحال ایشان، ناگهان خود را از طرفداران سینه سوخته ولایت نشان می دهند، بحث جدایی است که طبعاً در این مقال و مجال نمی گنجد، ولی برای ما مسجل است که هرگز آنها را نبخشیده و دست دوستی آنها را نمی فشاریم و رابطه ما با آنها چیزی شبیه پذیرش مسلمانی ابوسفیان ها پس از فتح الفتوح مکه و مبتنی بر شعار آن روز پیامبر(ص) یعنی "الیوم یوم المرحمه" خواهد بود!
چگونه می توان امام استکبارستیز را استکبارنواز معرفی کرد؟! با چه منطقی می توان امام سازش ناپذیر را انعطاف پذیر دانست؟! با چه رویی می توان امام را رفیق فتنه گران دانست؟! و اینکه چگونه برخی از کسانی که خون به دل امام می کردند، امروز به خود اجازه می دهند که از امام بگویند و خودشان را از ولایتمداران قدیمی بدانند؟
اگر می خواهیم امام را درست تفسیر کنیم باید به گذشته و به اسناد تاریخی رجوع کنیم و به وضوح درنگریم که امام راحل در حالیکه نامه منشور برادری را می نوشتند و طی آن چهره های خدوم اما پرحاشیه دو جناح منتسب به نظام را بطور همزمان می ستودند، در همان حال پروژه طولانی عزل قائم مقام خویش را پیگیری کرده و سرانجام نیز او را با همان قاطعیت همیشگی کلامی و مرامی کنار گذاشتند!
امام راحل در حالیکه جنگ تحمیلی را با شدت و قاطعیت فرماندهی می کردند و حتی یک هفته قبل از پذیرش قطعنامه فرمان تاریخی حضور در جبهه ها و فتح کربلا را صادر نمودند، در همان زمان به پذیرش قطعنامه و رعایت مصلحت بزرگتر فکر می کردند و با پذیرش قطعنامه، پیروزی دیگری را بنام نظام رقم زدند!
خرده گیری تندروهای خودی بر مواضع ولایت در شرایط امروز از جمله در قضیه هسته ای که عده ای خواهان استمرار برخوردهای قهرآمیز و مذاکره شکن اند و عده ای نیز با ساده لوحی هر چه تمام تر خواهان کنار نهادن کلیه فعالیت های هسته ای و تحریم شکنی به هر قیمت اند، مظهر قطعی فاصله گیری با اندیشه های امام اند و روح اجنهاد و ولایت زنده در شیعه، دقیقاً تأیید تشخیص زمان و مکان توسط ولی امر مسلمین است و از این رو در نگاه ما صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع)، یکی است و ریشه واحد دارند و این تغییر شرایط است که به تغییر تصمیم و انتخاب می انجامد!
به هر حال امیدوارم که با شناخت دقیق و عمیق شخصیت و سیره امام راحل، خروجی مراسمی که برای امام عزیز برگزار کرده و عاطفه های مقدس خویش را در این مجالس به روح پرفتوح آن راحل کبیر هبه و هدیه می کنیم، ولایت مداری و ولایت پذیری مؤمنانه ما و مخلص کلام همان شعار زیبای "لبیک یا خامنه ای" باشد!
در پایان ضمن تأکید بر اینکه نگاه ولایی، نگاهی فراجناحی است و ما نباید در تله های کوچک جناح ها گرفتار شویم، متذکر می شوم که ما در مبارزه با زیاده خواهی های استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی، راه درازی در پیش داریم و بزرگترین نیاز قطعی و فراگیر امروز و فردای جامعه ما، بصیرت دینی و سیاسی و طبعاً اتحاد ملی و انسجام اسلامی جامعه است که متأسفانه گاهی قربانی سوءتفاهمات و توهمات تندخویانه شده و در ادامه ما را به جایی می رساند که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، غافلانه جدول دشمن را پر می کنیم!
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه